سندی جدید از سیادت صفویان
سندی جدید از سیادت صفویان
سندی جدید از سیادت صفویان
دکتر سیدمسعود شاهمرادی
نوشته پیش رو گزارشی از یک سند جدید است که می توان آن را از قدیم‌‌ترین اسناد سیادت صفویه به شمار آورد. این سند، نسب‌نامه ای از شاه اسماعیل صفوی است که در نسخه ای خطی – که در اواخر قرن ۹ کتابت شده - یافت شده است
سندی جدید از سیادت صفویان
دکتر سیدمسعود شاهمرادی
نوشته پیش رو گزارشی از یک سند جدید است که می توان آن را از قدیم‌‌ترین اسناد سیادت صفویه به شمار آورد. این سند، نسب‌نامه ای از شاه اسماعیل صفوی است که در نسخه ای خطی – که در اواخر قرن ۹ کتابت شده - یافت شده است. پیش از ارائه این سند، نگاهی به نظرات موافقان و مخالفان سیادت صفویان ضروری است. یکی از موضوعات بحث انگیز در مورد صفویان، نسب سیادت آنان است. گروهی از منابع بر سیادت صفویان تأکید دارند و برخی دیگر این امر را رد می کنند. بیشتر منابع دوره صفویه شجره نامه های متفاوتی ضبط کرده اندکه نسب صفویان را به امام هفتم شیعیان، امام موسی بن جعفر(ع)، می رساند. مثلا «حبیب السیر» شجره نامه صفویان را چنین آورده است: «ابو المظفر شاه اسمعیل بن سلطان حیدر بن سلطان جنید بن شیخ ابراهیم بن خواجه على بن شیخ صدر الدین موسى بن قدوة اولیاء آفاق شیخ صفى الدین اسحق بن شیخ امین الدین جبرئیل بن شیخ صالح بن قطب الدین بن صلاح الدین رشید بن محمد الحافظ لکلام اللّه ابن عوض الخواص بن فیروز شاه زرین کلاه بن محمد بن شرفشاه بن محمد بن حسین بن محمد بن ابراهیم ابن جعفر ابن محمد ابن اسمعیل‏ بن محمد بن احمد الاعرابى بن ابو محمد القاسم بن ابى القاسم حمزة ابن الامام الهمام موسى الکاظم (ع)». (تاریخ حبیب السیر،ج‏4،ص 410 ) در سلسله النسب صفویه نیز این شجره نامه از شیخ صفی آغاز می شود و تا امام علی(ع) ادامه می یابد با این تفاوت که به جای «محمد بن حسین» ، «محمد بن حسن» ذکر کرده و از همین جا تا امام موسی کاظم(ع) تمامی اسامی را با عنوان «سید» مشخص کرده است؛ بدین ترتیب: «محمد ابن حسن ابن سید محمد ابن ابراهیم ابن سید جعفر بن سید محمد بن سید اسمعیل بن سید محمد بن ... ». (سلسله النسب صفویه،ص 10) در صفوه الصفا نیز همین شجره نامه ذکر شده با این تفاوت که به جای «محمد بن شرفشاه»، «محمد شرفشاه» ؛ به جای «محمد بن حسین» ، «محمد بن حسن» و به جای «محمد ابن اسمعیل»، «محمد اسمعیل» ذکر شده است. (صفوه الصفا،ص 70 ) در دیگر منابع دوره صفوی نیز نسب نامه هائی از این نوع که بیانگر سیادت صفویان است، ذکر شده است.
با این حال، برخی از محققان درباره صحت این شجره نامه ها تردیدهای جدی ابراز کرده اند. کسروی از اولین کسانی است که این سلسله نسب را غیر قابل قبول دانسته است. (شیخ‌ صفى‌ و تبارش،ص18- 25 و 28 ،31 ، 36، 39، 49، 53) شیبی نیز معتقد است هنگامی که در قرن هشتم طالع علویان بلندی یافت «صفی الدین درصدد برآمد که اقتدار خود را با انتساب به علویان تکمیل کند و ادعای سیادت کرد. دلیل سستی این دعوی آن که به نقل مولف صفوه الصفا، حتی همسر صفی الدین از این موضوع بی اطلاع بود، و اگر به راستی شیخ صفی سید می بود، حتما استاد و مرشدش به نسب وی اشاره می کرد – مانند محمد نوربخش- ولی نکرد». او در ادامه یادآور می شود: « دور نیست بخش هایی از (کتب شرح حال خاندان شیخ صفی) که متضمن نسب علوی ایشان است، افزوده مولفان و در درجه اول ابن بزاز باشد». (تشیع‌ و تصوف:‌ تا آغاز سده‌ دوازدهم‌ هجرى‌،ص 372 و 373) بیشتر مخالفان صحت نسبِ علوی صفویان معتقدند قسمتی از این شجره نامه که صفویان را به امام موسی کاظم(ع) ربط می دهد (از جائی که فیروز شاه را به امام هفتم ربط می دهد) جعلی و کار نویسندگان بعدی دربار صفوی است. ( ایران عصر صفوی ،ص3 ) یکی از دلایل آن، تأکید بالاتفاق منابع دوره صفویه (پس از کسب تخت و تاج) بر این انتساب است. گفته شده از آنجا که صفویه مذهب تشیع اثنی عشری را مذهب رسمی قرار داده بودند، مدعی نیابت امام دوازدهم مهدی (عج) نیز می شدند، بنابراین برای تحکیم هرچه بیشتر این عقیده، انتساب به خاندان اهل بیت(ع) از الویت برخوردار می شد. بدیهی است که چنین خاستگاهی از نقطه نظر جهان بینی شیعی که در آن مشروعیت یک اصل تعیین کننده بوده است، و شاید حتی به لحاظ بینش برخی گروههای ایرانی طرفدار نظام پادشاهی، از ادعای اسماعیل برای حق سلطنت تا حد زیادی پشتیبانی می کرد. (بنگرید به: ایران عصر صفوی ،ص26 ؛ ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از 1350تا1750،ص 264- 265)
با وجود تأکید برخی از مخالفان سیادت صفویه بر این نکته که ادعای سیادت صفویان کار نویسندگان بعدی دربار صفوی است، برخی گزارش های دیگر حاکی از اطلاق این عنوان بر صفویان در دوران قبل از تشکیل حکومت ایشان است. خلیل الله حاکم شروان در یک نامه جنید، نیای شاه اسماعیل، را با عنوان سلاله سادات خطاب می کند و بایزید دوم سلطان عثمانی برای شیخ حیدر عنوانی به کار می برد که مشابه آن فقط برای اعقاب علی(ع) استفاده می شود. بنابراین نزد دشمنان صفویه هم چنین عقیده ای رایج بوده است. (ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از 1350تا1750،ص 266) علاوه بر این، برخى‌ مورخان‌ و صاحب‌نظران‌ قدیم و جدید نیز ادعاى‌ سیادت‌ صفویان‌ را تاییدکرده‌اند. حافظ‌ حسین‌ کربلایى‌ از نویسندگانِ‌ سنى‌ مذهب‌ قرن دهم و از منتسبان‌ و مریدان‌ سادات‌ لاله‌اى‌ تبریز که‌آن ‌ها هم‌ سنى‌ مذهب‌ بوده‌اند، سیادت‌ شیخ‌ صفى‌الدین‌ و اولادش‌ را تأیید و شواهدى‌ براى‌ اثبات‌ آن‌ ارائه‌ کرده‌ است‌. همچنین‌ خواجه‌ عبدالرحیم‌ خلوتى‌ (درگذشته‌859 هجری‌) در کتابى‌ که‌ به‌ نام‌ شیخ ‌ابراهیم‌ صفوی نگاشته‌، از وى‌ به‌ عنوان ‌«ابراهیم‌العلوى‌الموسوى‌» یاد کرده‌ است‌. (روضات الجنان و جنات الجنان،ج1،ص 223- 225) محیط طباطبایی نیز ریشه ادعای سیادت صفویان را تا پیش از دوره صفوی دنبال کرده و گفته است که در یکی از قدیمی ترین نسخ صفوه الصفای ابن بزاز که مربوط به قبل از عهد شاه اسماعیل است، یک ارجاع به نسب سیادت شیخ صفی یافته است. علاوه بر این، محیط معتقد است که این ادعا در دوره صدرالدین مطرح شده و در روزگار شاه طهماسب به صورت امر مسلم و محققی درآمده و در کتاب های نسب و تاریخی که از قرن دهم هجری به بعد تألیف شده غالبا وارد است. او همچنین ذکر می کند که محیی الدین ابویحیی بن ابراهیم بن علی بن صدرالدین در حلب، پیش از ولادت شاه اسماعیل، به نسب سیادت منسوب بود و در شجره نسب او نام خواجه علی، جدش، که معروف مردم حلب هم بوده، «سیدی علی» خوانده می شد. او همچنین اشاره می کند که خواجه علی در کنوز الذهب فی تاریخ حلب، «سیدی علی» نامیده شده است. («صفویه از تخت پوست درویشی تا تخت شهریاری(2)»،ص 720 ، 722 و 724) یکی دیگر از‌ محققان معاصر نیز ‌با استناد به‌ یکى‌ از قصاید ناصر بخارى‌ که‌ حدود سال‌ 750 هجری‌ در مدح‌ شیخ ‌صفى‌الدین‌ و فرزندش‌ شیخ‌ صدرالدین‌ سروده‌، نتیجه‌ مى‌گیرد که‌ در اواسط‌ قرن‌ هشتم‌ هجرى‌ سیادت ‌شیخ‌صدرالدین‌ و انتساب‌ خاندان‌ وى‌ به‌ اهل‌بیت‌ پیامبر(ع) امرى‌ مشهور و شناخته‌ شده‌ بوده‌ است‌. او معتقد است‌ که‌ بر خلاف‌ نظر کسروى، که معتقد بود صفویان را در آغاز شیخ یا خواجه می خواندند و نه با القاب سادات یعنی سید یا امیر یا شاه، در عصر شیخ‌ صفى‌ و جانشینانش‌ ساداتى‌ را که‌ مقام‌ مرشدى‌داشتند، «شیخ‌» یا «خواجه‌» مى‌خوانده‌اند و اطلاق‌ چنین‌ القابى‌ بر شخصى‌ با سیادت‌ او منافاتى‌ نداشته‌ است‌. («پیرامون‌ کلمة‌ شیخ‌ و سید»،ص154- 155 و ص 158- 162) سومر نیز معتقد است «خاندان صفوی احتمالا از زمان شیخ جنید به این طرف ادعای سیادت کرده اند». (نقش ترکان آناتولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ص 6 ) عبدالحسین زرین کوب می نویسد: «درباره نسبت صفویه و مسئله سیادت آنها بعضی محققان اظهار تردید کرده اند. اما موجبات این تردید آن اندازه قوی نیست که انتساب آنها را به خاندان پیغمبر به طور قطع مردود سازد». (دنباله جستجو در تصوف ایران،ص 59 )
بر اساس نتایج یک مطالعه جدید که در رابطه با سیادت صفویان انجام یافته است، می توان رواج ادعای سیادت صفویان در حدود سه تا چهار دهه پیش از تأسیس حکومت صفوی را تصدیق نمود. محقق این پژوهش معتقد است اگرچه نتایج این تحقیق جدید «بلافاصله نگرش های فعلی به ریشه و توسعه ادعای صفوی در خصوص سیادت تا جائی که به پیش از صفوی باز می گردد را رد نمی کند»، اما حاوی مدرکی است «که نقطه ارجاع بدون ابهام و محکمی برای مطالعات بعدی ایجاد می کند».(جهت اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: «اولین نشان از سیادت صفویان در کتب انساب،مدرکی جدید برای ادعای پیش صفوی سیادت»، ص 262 و 263)
اکنون به ارئه سندِ جدیدِ پیش گفته در مورد سیادت صفویان می پردازیم. در نسخه ای خطی که شامل مجموعه ای از مطالب است و با شماره مدرک ۱۰-۲۲۳۴۸ در کتابخانه مجلس نگهداری می شود، نسب‌نامه ای از شاه اسماعیل صفوی (جلوس907 ق.) وجود دارد که در زندگی او درست شده و جزء قدیم‌‌ترین اسناد سیادت صفویه است. بیشتر این اثر- که به زبان فارسی و خط شکسته نستعلیق است- در اواخر قرن ۹ ، بین ۸۹۷ و ۸۹۹ ق، کتابت شده است. متن این نسب نامه چنین است: «بیان نسب سلطان العارفین، قطب الحق، خلیل الاسلام و المسلمین، شیخ سلطان شاه اسماعیل دام سلطانه و بان برهانه و اخوه (کذا فی النسخه) المکرم شاه سلطان علی ابنان (کذا) شیخ حیدر بن شیخ جنید بن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن صدرالدین موسی بن شیخ صفی‌الدین اسحاق بن امین‌الدین بن جبرئیل بن قطب‌الدین بن صلاح‌الدین بن محمدالحافظ بن عوض الخواص بن فیروز شاه بن محمد بن شرفشاه بن محمد بن حسن بن محمد بن ابراهیم بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن احمد بن ابی‌الحسن احمد الاعرابی بن ابی‌القاسم بن ابی‌محمد قاسم بن حمزه بن موسی الکاظم (ع)...».
منابع
ابن بزاز،توکل بن اسماعیل،صفوه الصفا،مصحح غلامرضا طباطبایی مجد،تهران: انتشارات زریاب، 1376.
ابن کربلائی، حافظ حسین بن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، با مقدمه و تکمله و تصحیح و تعلیق جعفر سلطان القرائی، به سعی و اهتمام محمد امین سلطان القرائی،تبریز: ستوده، 1383.
پ‍ی‍رزاده‌ زاه‍دی‌، ح‍س‍ی‍ن‌،سلسله النسب صفویه،برلین: چاپخانه ایرانشهر، 1344.
خواندمیر،غیاث الدین، تاریخ حبیب‌السیر فی اخبار افراد ‌بشر،تهران: خیام،1380.
درخشان‌، مهدى،«پیرامون‌ کلمة‌ شیخ‌ و سید»،مجله‌ دانشکده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانى‌،سال‌ 21، ش‌ 4، 1353، ص‌ 153 – 162.
رویمر، هانس روبرت،ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از 1350تا1750، ترجمه آذر آهنچی،تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1385.
زرین کوب، عبدالحسین،دنباله جستجو در تصوف ایران،تهران: امیرکبیر،1389.
سومر،فاروق،نقش ترکان آناتولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی،ترجمه احسان اشراقی و محمد تقی امامی،تهران: نشر گستره،1371.
سیوری، راجر مروین، ایران عصر صفوی،ترجمه کامبیز عزیزی،تهران: نشر مرکز،1387.
شیبی،کامل مصطفی، تشیع و تصوف: تا آغاز سده دوازدهم هجری،ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو،تهران: امیرکبیر،1359.
کسروى‌، احمد، شیخ‌ صفى‌ و تبارش‌،تهران‌: چاپ‌ کتیبه‌، 1355.
محیط طباطبایی،محمد،«صفویه از تخت پوست درویشی تا تخت شهریاری(2)»،ماهنامه وحید،شماره 33، 1345،ص720 – 727.
موریموتو،کازوئو،«اولین نشان از سیادت صفویان در کتب انساب،مدرکی جدید برای ادعای پیش صفوی سیادت»،مترجم علی خاکپور،پیام بهارستان، د 2 ،س 3 ، ش 11 ،بهار 1390 ،ص 241- 263.
+ پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۲۱
نظر شما
نام:
ایمیل : * نمایش داده نمی‌شود
نظر شما: